علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

باغ انار

پروردگارا ...شانه به شانه پسرت  از جنگ ویروسهای لعنتی برگشته باشی ،خستگی یک هفته پرکار در تنت مانده باشد ، بی حوصله باشی، جمعه باشد،پسرکت چندروزی سرما خورده باشد. هنوز از راه نرسیده تن لطیفش پذیرای مهمان ناخوانده ی پائیزی شده باشد . دندانهای مانده در راهش جوانه زده باشند ،بهانه گیری اش شروع شده باشد ، ازچهاردیواری خسته شدی باشی و ... و ...و... دلت خواسته باشد کسی باشد که با او راهی باغ و بوستانی شده باشی... تو باشی و شهری باشد و شیرازی و قصرودشتی و کوچه باغی ... تو باشی و پسرکت باشد و همراهان همیشگی و دیگر هیچ ...و  دلتنگیهایت را " به سر مستی غزل خوانی به شور و شیدایی" باشادی حضورهمگیشان .... ... خودِ چند سا...
15 مهر 1391

تو که ماه بلند آسمونی...

سلام پسرک علی  هميشه ماندگارم! بارها برايت نوشتم و خط زدم و باز از نو آغاز كردم از برای تو گفتن را... نبودم و نگفتم برايت...ميدانم بسيار طولاني بود غيبت های ناخواسته ام...گفته هايي كه از تو دريغ كردم... میدانم علی ! میدانم مدت هاست چیزی برایت ننوشته ام...برایت نگفته ام از زندگی...از باری که باید به دوش بکشی و ایست گاه هایی که باید توقف کنی... آخر میدانی درد چیست!؟ درد اینست که ابتدا خود باید زندگی کنم و تجربه در کوله ام جای دهم...باید ببینم و بشنوم و بعد بنشینم تحلیل و سبک-سنگین کنم برای بخشیدن به تو...این بدان معنی نیست که برایت خط مشی میکشم...نه پسرک! تو هم باید قدم به قدم این راه را زیر پاهایت عبور دهی...تمام کوچه ها و خیابان هایی...
30 تير 1391
1