علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

آنچه که ماندنیست...

1391/3/1 23:30
2,495 بازدید
اشتراک گذاری

شهاب  نازنینم،

از دانه‌های اناری که به دهان نبردی،
از دانه‌های تسبیحی که به ذکرهای مکرر مادرو خواهرانت چرخید و اجابت نشد،
از نگاه ملتهب نگرانی که دیگر به دنبالت نیست،
از ساحت مقدس پیشانی‌ات که دیگر مجال لبیک ندارد،

بپرس!

از درخشش چشمانت که مادرت را به  زیستن وا می‌داشت،
و از صدای تیک تاک امیدبخش قلب بیمارت و از آغوشت که جان‌پناهش بود،
بپرس!
بیا و از همه آنچه که بود و از همه آنچه که دیگر نیست بپرس،
برایت خواهند گفت که حدیث دلتنگی من و حدیث دلتنگی همه آنها که دوستشان داشتی و دوستت داشتند و لالایی هماره است به گوشمان تا ابد، تنها بهانه‌ای است واگویی مکرر این حدیث را...

شهاب  نازنینم،

از دانه‌های اناری که به دهان نبردی،
از دانه‌های تسبیحی که به ذکرهای مکرر مادرو خواهرانت چرخید و اجابت نشد ،
از نگاه ملتهب نگرانی که دیگر به دنبالت نیست،
از ساحت مقدس پیشانی‌ات که دیگر مجال لبیک ندارد،

بپرس!

از درخشش چشمانت که مادرت را به  زیستن وا می‌داشت،
و از صدای تیک تاک امیدبخش قلب بیمارت و از آغوشت که جان‌پناهش بود،
بپرس!
بیا و از همه آنچه که بود و از همه آنچه که دیگر نیست بپرس،
برایت خواهند گفت که حدیث دلتنگی من و حدیث دلتنگی همه آنها که دوستشان داشتی و دوستت داشتند و لالایی هماره است به گوشمان تا ابد، تنها بهانه‌ای است واگویی مکرر این حدیث را...



 دلتنگ توام اینروزها ... پنج روزست که رفته ای شهاب ...شهاب شهاب شهاب هنوز دلم بغض دارد شهاب... هنوز هم انگار تو همان نوزاد خفته در گهواره ای ، هنوز هم از بوی آغوش کودکانه تو مستم شهابی.... دل همه مان برایت تنگ است شهابی.... هنوز هم سجاده ات صدای تو را یدک می کشد... هنوز هم نبودنت همه مارا داغی است بی درمان همیشگی. بگذریم از نداشته هایمان...

تو رفتی !از جهانی سراسر رنج و شکوه، که بیش از هر چیز دیگر انسانها آن را برای هم غیر قابل تحمل می کنند.  اما برای غربت نشینانت شهاب!!! برای  آنانکه دوستشان داشتی و ترکشان کردی  این لحظه ها به واحه کوچکی می ماند در دل کویر... این درست که همه ما بخصوص مادرت از غم از دست رفتنت رنج خواهیم برد مثل جان دادن كه با دردی جانکاه همراه است ، اما امیدوارم بتوانیم چنان دیدگاهی را در خودمان  تجلی بخشیم که یکروز برسد  که حکمت و  زیبایی عمیق و بی مانند جهان، آسمان و ابر را از ورای اشکهای خونینی که بی رحم  زندگی،  ما را وادار به ریختنشان کرده است؛ درک کنیم...

خوب کردی که رفتی شهابم! و اگر حرفی هم برای گفتن باقی گذاشته ای (مادرت مدام در گریه هایش از حرفی می گوید که شب قبل از رفتن می خواستی بگویی و نشد یا نخواستی که بگویی...) ، بهتر است که آن را آراسته و پیراسته پاکیزه نگاهداری، چه بسا در جهانی بهتر از جهان ما بکار آید. برادرم! خوب کردی که رفتی و درپناه رحمت خدا آرمیدی ، رحمتی که دیریا زود شامل همه ما چه زنده و چه مرده می گردد...

 اما شهاب جان!بیا و مهمان خوابهای مادر و پدر بی قرارت شو که داغ رفتنت کمرشان را تا ابدخمیده است و در آغوششان بگیر... به آنها بگو که استوار باشند چون کوه و به قول خودت چون دماوند... بیا و   یادآور شو که یکبار دیگر به پشت گرمی آرزوهای به حق پروردگارت با هرچه کاستی و نادرستی و رنج به پیکار برخیزند و ایمان بیاورند که غم و  سختی هرگز برای انسان ابدی نیست...

"ان مع العسر یسرا ،فان مع العسر یسرا "

شهابی یکی یک دانه ام به خاطر همه چیزهایی که با وجود رفتنت برایمان باقی گذاشته ای از تو ممنونم...

پای پياده ميرود، قافله ی نگاه من
تا برسد به چشم تو، ای مه شا مگاه من
هزار حرف گفتنی دارم و دم نمي زنم
كاش شود بخوانی از پنجره نگاه من...

وقت سفر عزيز من ساز به دست من مده
اسير مويه می شود مخالف سه گاه من ...
پای پياده ميرود قافله ی نگاه من
تا برسد به چشم تو ای مه شا مگاه من ای مه شا مگاه من...
اگر چه رفته ای ولي قصه ی عشق ماندنيست
يا د تو مانده تا ابد، در دل بی گناه من...

پ ن 1: قرار بود اینجا هرگز رنگ غم نبیند .قرار بود کودکانه های علی باشد و مادرانه های من اما نمی توانم حذف کنم این روزها را از تاریخ زندگیم آن هم خاطره عزیزانی که بخشی از زندگی ام بوده اند و  خاطرشان همیشه برایم عزیز بوده و هست . ببخش پسرم اگر تلخ می نویسم و ببخشید دوستان اگر خاطرتان را گهگاه مکدر می کنم.

 پ ن 2: پسرم سعی می کنم در اولین فرصت عکسی از شهاب(پسر عموی عزیزم) را برایت به یادگار بگذارم تا چهره زیبا و لبخند دلنشین همیشگیش در گذر زمان نرود از یادمان ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

سحرمامان آمیتیس
1 خرداد 91 16:37
salam azizam tasliyat vazhehye kotahist dar barabare ghame anbohe shoma man rasharik ghametan bedonid pedare manam raft biseda goftaniharo nevesht bi anke kasi befahme kheyli sakhte kheyli


سلام عزیزم. ممنون از همدردیتون. بهتون تسلیت میگم من نمی دونستم ببخشید.واقعا سخته ان شالله خدا پدر بزرگوارتون رو مورد رحمت خودش قرار بده و بهشت برین رو نصیبشون کنه. آمین
مامانی فری
1 خرداد 91 17:56
اینشالله هیچ مادری داغ فرزنشو نبینه و خداوند به این مادر داغ دیده و اطرافیانش صبر عاجل عطا بفرماید و برای شادی روح این عزیز از دست رفته شهاب عزیزهر کی نظر میذاره فاتحه ای

بخونه خدا رحمتش کنه و بیامرزش خیلی خیلی متاثر شدم امیدوارم دیگه غم نبینی عزیزم


ممنون از همدردیتون. زنده باشید عزیزم
مامان مبینا و رادین
1 خرداد 91 20:26
چقدر قلمتون ریباست .واقعا لذت بردم .پر از عشق و شور .احسنت به این همه ذوق و هنر
مامان ثنا و ثمین
2 خرداد 91 0:46
خدا رحمتشون کنه.معلومه که ادم خوبی بوده که رفتنش اینقدر دردناکه.خدا روحشون رو قرین رحمت کنه.آمین

راستی ثمین من تو مسابقه ی عکس شکلک نی نی شرکت کرده.روز رای گیری بعد از تاریخ 5 خرداد هست.اگه ممکنه بهش رای بدین.اینم آدرسش:
http://noruz1391.niniweblog.com/cat6.php


ممنون دوست عزیزم. خوب بود و پاک و مظلوم
مامان سانای
2 خرداد 91 8:46
تسلیت می گم خدا رحمتش کنه و به شما صبر بده .کاری نمیشه کرد حکمت خداست .
من هم پسر عموهامو خیلی دوست دارم به کلمه پسر عمو که رسیدم تنم بیشتر لرزید چون به قول شما بخشی از خاطرات دوران کودکی مان هستند .
باز هم تسلیت می گم


ممنون از تسلی شما دوست همیشه خوبم
مامی امیرحسین
2 خرداد 91 14:23
پوران پوران...
تو این روزای داغون بودنم....داغون ترم کردی...هربار میومدم و وبت خاموش بود حس تلخی داشتم...انگار میدونستم ننوشتنت مثل ننوشتن من بوی غم میده..بوی نگرانی...شهاب رو نمشناسم اما مادر بودن رو میشناسم...خاری به پای فرزند رفتن و تیری به قلب مادر نشستن رو میشناسم...چی بگم؟براشون آرزوی صبر کنم وقتی خودم اینقدر بیتابم؟بگم میگذره وقتی زمان برای همیشه رو این خاطره تلخ برای مادرش میایسته و نمیگذره؟؟


مثل همیشه من مسحور حرفای نابت منتظر بودم این بغض در گلوبشکنه که شکست. فاطمه خیلی سخته خیلی سخت...مادر ش موند و همه خاطره هاش. و همه پیچ و خم هایی که با قلم زندگی پردردش توی دفتر دلش نقش کرده...خدا می دونه کی اندکی از این بار از شونه هاش بلغزه کی دوباره خوشحال باشه. کی بشه که عادت کنه...


فدای اون جام بلورت فدای اون نازک دلت دوست. ببخشید اگه ناراحتت کردم خدا نکنه که غمناک باشه دلت. شاد باشی و با پسرکت مست از عشق باران...
مامی امیرحسین
2 خرداد 91 14:25
تسلیت و اشک های منو بپذیر دوست خوبم...اشکای جام بلوری که منتظر بود تا بشکنه و یه دل سیر گریه کنه...


ممنون از حرفای تسلی بخشت دوست خوبم
كاكل زري يا ناز پري
3 خرداد 91 18:08
تسليت ميگم بهتون عزيزم اميدوارم خدا بهتون صبر و ارامش بده .روح عزيز از دست رفتتون شاد باشه


ممنون عزیز دلم
مامان نیایش
3 خرداد 91 22:18
می فهمم چه میکشید می شناسم اندوهی رو که تا ابد گوشه ای کنج از دلتون رو خواهد گرفت و میدونم چه قدر سخته و این که تسلیت واژه ی کوچکی است در برابر این داغ بزرگ
راضی به رضای توییم خدا که ما نمیدانیم و تو میدانی...............................................
خدایا تسلی دل همه داغ دیدگان باش خودت
که فقط تو میدانی چه در دلشان میگذرد صبر الهی صبر....................
والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنواو عملوا الصالحات و تواصوا بالاحق و تواصوا بالصبر

ممنون از همدردیت و ممنون از آرامش همیشگی که توی حرفات هست عزیزم. ما هم راضیم به رضای خدا . التماس دعادارم دوست صبورم همیشه صبور

fatemehh
4 خرداد 91 18:00
انا لله و انا الیه راجعون «و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید» درگذشت پسر عموی گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم


ممنون از تسلیتون عزیزم.مهناز جون توی این شب عزیز التماس دعا دارم ازت
محمد سبحان
4 خرداد 91 18:27
تسلیت من رو بپذیرید


ممنون دوست عزیز
محمد سبحان
4 خرداد 91 18:27
روحشون شاد
محمد سبحان
4 خرداد 91 18:29
امشب شب آرزوهاست . در این شب عزیز برایتان بهترینها روااز خدای بزرگ آرزو می کنم و همچنین برای خانواده شهاب عزیز و بخصوص مادر بزرگوارشان برای شادی روح شهاب فاتحه


ممنون از لطفتون. ان شالله خدا بهترین آرزوهای شمارو هم برآورده کنه
مامانی وروجک
4 خرداد 91 19:35
سلام عزیزم از صمیم دل بهت تسلیت میگم و امیدوارم بهشت برین جایگاه ابدیش باشه و خداوند به شما و خانواده و مخصوصا مادر داغدیدش صبر بده!اونروزایی که نبودی یه حسی بهم میگفت که نکنه برای شهاب اتفاقی افتاده که پوران نمیاد ولی چه بد که حسم درست میگفت


ممنون از پیام تسلیتت فاطمه عزیزم.ممنون از محبت همیشگیت. التماس دعا دارم در این شب عزیز

زهرا از نی نی وبلاگ213
4 خرداد 91 22:37
متاسفم و تسلیت میگم
خیلی سخته عزیزی رو از دست دادن
امیدوارم خداوند دستگیری کند و این ایام به صبوری بگذرد


ممنون از تسلیت و محبتت دوست خوبم
مامان حسنی
5 خرداد 91 11:48
سلام
با همه وجودم تسلیت میگم به تو وخانواده شهاب عزیز خدارحمتش کنه ازخدا برای همه تون خصوصا پدرومادرداغدارش صبرمی خوام هرچند گفتنش ساده هست ازخدا می خوام بهتون طاقت تحمل نبودن جگرگوشه تون رابده وواقعا دیگه رنگ غم نبینین ان مع العسریسرا
دوست گلم اگه شیرخودت را به علی اقا میدی مواظب باش که شیرحرص وجوشی (به قول ما یزدیا) بهش ندی


ممنون از همدردیت دوست خوبم.امیدمون به خداست. ممنون از توجه ت دوست گلم
مامان امیرناز
6 خرداد 91 18:59
سلام عزیزم خیلی دلم شکست از وقتی مادر شدم غم یه مادر دلمو به درد میاره برای شادی روحش قران می خونم خدا دل مادرش و اروم کنه عاشق نوشته هاتم بیشتر پیشمون بیا خصوصی داری


ممنون از محبتت دوست عزیز. ممنون از اعتمادت . چشم در اولین فرصت سر می زنم به خونه قشنگت
نیلوفر آبی (خاله ی نیایش )
6 خرداد 91 21:19
سخته ...................... خیلی سخت .
کاش این درد نبود .
دردی که تا زنده هستی تو وجودته .......
دردی که درمانی نداره ......................

و کسی که این درد رو کشیده خوب میفهمه . هر زمان به یادش بودید و دعاش کردید ، برادر از دست رفته ی من رو هم یاد کنید که هنوز یک سال نیست رفته اما برای ما و مادر و پدرم انگار صد سال گذشته . براشون آرزوی صبر دارم و همینطور برای شما
اینقدر زیبا می نویسید که آدم دلش میخواد بارها و بارها نوشته هاتون رو بخونه ...... دل تنگ هم که بهونه ای میخواد واسه گریه کردن ...... با خوندن نوشته تون سبک شدم .
انشالله از شادیها و خوشبختیهاتون کنار علی کوچولو بنویسید .

سلام نیلوفر آبی عزیزم خوش اومدی به کلبه حقیرانه ما ای کاش در شرایط بهتری میومدی . منو ببخش اگه ناراحتتون کردم.همیشه هر وقت که شما و خواهرت و مادر عزیزت رو یادم میاد بی اختیار اشک توی چشما حلقه می زنه. روح برادرتون شاد .. همیشه به یادتون هستم باور کنید . در اولی فرصت به خونه قشنگت سر می زنم عزیزم.

مامان رومینا
6 خرداد 91 22:20
تسلیت میگم به شما.خدا رحمتش کنه.خدا به مادرش و همه بازماندگان صبر بده


ممنون دوست گلم
مادر کوثر
7 خرداد 91 16:10
وای خدای من
یا صبور و یا حلیم
ببخش منو دیر اومدم


خواهش می کنم دوست. ممنون از محبتت
مامان ماهان
12 خرداد 91 11:42
سلام عزیزم.
از صمیم قلب بهت تسلیت میگم.شرمنده ام که زودتر نیومدم.نتمون رو شارژ نکردم.امروز خونه مادرم بودم و حسابی دل تنگتون.با خوشحالی اومدم سراغتون ولی.....
خیلی خیلی تسلیت میگم.خدا بهتون صبر بده.مخصوصا به مادرش.واقعا نمیدونم چی بگم .خیلی ناراحت شدم.روحش شاد و قرین رحمت الهی باشه.آمین.


ممنون از تسلیتون دوست عزیزم. شما که همیشه لطف داری به ما عزیزم
مامان نيروانا
16 خرداد 91 8:50
عزيزم، ببخش. انگار خيلي وقته بهت سر نزدم و خبر ندارم ازت.
اون شهابي كه نوشته بودي داره درد ميكشه به آسمونش پر كشيد آره؟مثل يه شهاب، خداي من!!! روحش قطعاً بزرگ بود و كمال يافته كه در اين دنيا نمي گنجيد. خدا در جوار خودش نور نگهش داره.بازم بي مهري منو ببخش كه دير بهت رسيدم. به رحمت خدا اميدواري ميدونم عزيزم. الهي يادش هميشه آرومتون نگه داره.


سلام دوست عزیزم. فدای مهربونیات. درسته واقعا روح بزرگش در این دنیا نمی گنجید. آسمونی بود و در این خاکدان جایش نبود... ممنون از حرفای تسلی بخشت دوست