لـــــــــــالا...
سلام رویای قشنگم
چند وقته میخوام بگم این مدل خوابیدنت به خودم رفته! که شب اگه صاف و مرتب بذارمت سر جا و پتو رو صاف و بیهیچ تائی بکشم تا زیر گلوت، ... خب اونوقته که شیطنت از پشت پنجره پرده کشیده، سر میکشه توی اتاق و اول پتو رو کنار میزنه؛ بعد شروع میکنه دست و پای تو رو به هوا پرت کردن، لبای قشنگت رو خندوندن و آوازای نصف شبیتو سر دادن. بعد هم چشمای خوشگلتو با پشت دست یکی یکی مالوندن و مالوندن و هر از گاهی هم مث دزدای دریایی یه چشمتو بسته و یه چشمتو بازکردن، هی غلت اینور و غلت اونور و چرخشهای با زوایای مختلف ... تااااا ... تا بالاخره پسر کوچولوی من در نـــامیـــزونترین شکل و موقعیت ممکن، گیر بیفته و وقتی که به نظر میآد تن کوچیکش چند تا پیچ خورده از بس که سر و دست و پا و تن، هر کدوم یه طرفن، ... اونوقت بالاخره پلک کوچولوها روی کوه ِ پتو سنگینی کنن و ... پسرکم بخوابه. (معمولا این پروسه انقدر طولانی میشه که تا به انجام برسه،من یه چند تا چرت پاره شده زدم و پا شدم! یا اینکه طاقت نیاوردم و بر گردوندمت تا دستکم با نیم ساعت تکونتکونهای قوی و لالایی، چند دقیقه زودتر شب به خیر بشیم!)
این که از تو! اما، خودِ من هم شبای بیخوابزدگی، سر و ته خوابیدنم (یعنی اونجوری که تو نصف شب بتونی صورتم رو با یه حرکت پا صاف کنی!)، یا تا هرچقدر که تخت زاویه بده، کجکی خوابیدنم، یا مدل گلوله خوابیدنم (تقریبا اونطوری که تو، لوبیای من نه ماه توی دلم میخوابید)، یا دست به هوا! یا ... یا ... هر مدل نامرتبِ ممکن دیگه خوابیدنم معمولا خوب جواب میده!
این عکس هم مربوط به همین یه ساعت پیشه . دوربین دم دستم نبود با موبایل انداختم .از ترس اینکه مبادا صدای تیلیک تیلیک عکس گرفتن، خوابت رو بپرونه عجله ای وبا لرزش دست بین شاید 20 تا عکسی که از حالات مختلف انداختم فقط این یکی بدک نشد مابقی همه مات .اینم برای اینکه این پستت خالی از عکس نباشه اینجا میذارم.
راستی مامانی قشنگم تو یه عالمه پیشرفت داشتی توی این 3 ماهه و من هیچی هیچی نگفتم اصلا نمی دونم از کجا شروع کنم . اونوقت نمی دونم بنظرت این موضوع انقدددددر مهم بوده که نصفه شبی از همون شبای بی خواب زدگی بجای غلت زدن توی رختخواب یادم افتاده باشه به اینکه تو لااقل یه چیزیت هم به من رفته و به قول خاله سلیمه نقش هویج رو نداشتم ... ؟؟ راستی یه نقل قولم از خاله سلیمه بگم و برم که هر وقت یادش میافتم هرجایی که باشم محاله که بلندبلند نخندم :" انقد برای علی صدای گربه و سگ و گاو و گوسفند در آوردم و بازی کردم باهاش تا بهش میگن ببعی چی میگه بچه منو نگاه میکنه، یه همچین استعداد هایی دارن اینجا تلف میشن !!!!"
هرگز نبوده قلبِ من اینگونه گرم و سررررخ...خیلی خیلی دوسِت دارم
شبت بخیر شازده کوچولوی من
یک عدد مامان دچارسندروم بی خواب زدگی
ساعت ٠١:٥١ بامداد