توپولویم توپولو...
سلام عزیز دل
جمعه ست.منم و یه علی 88 روزه. بازم حمام گل پسر و بازم پروسه ی دلقک بازی برای اینکه شما از حموم رفتن لذت ببری. اوایل عاشق حمام بودی و اصلا گریه نمی کردی ولی تازگیا باید سه نفر آدم متشخص پیدا بشن و چند دقیقه ای وقت عزیزشون رو در اختیار شما بذارن ،هی رنگ عوض کنن و هی شکلک دربیارن و هی آواز بخونن و دست بزنن تا فرایند حمام رفتن به مذاق جنابعالی خوش بیاد. امروزم ازون روزاست و همه در اختیار شما...
چند شب پیش عمو فرید خونمون بود .اولش خواب بودی
جالبه همیشه وقتی می خوام بیدار باشی خوابت از همیشه عمیقتر میشه. بالاخره بیدارشدی کلی با عمو فریدت کل کل کردین و آخر سر با هم زور آزمایی کردین.
آ
آخرسر هم که دیدی کم آوردی یه چنگ حسابی به سر و گردن عمو انداختی و مقصد بعدیت رو که همانا آغوش گرم بنده بود ،مشخص کردی.یادمه اولین روزی که از بیمارستان اومدیم خونه هرکی می دیدت کلی از اینکه ریزه میزه بودی تعجب می کرد . عمو مهدی وجبت کرد درست دو وجب عمو مهدی بودی .همین عمو فرید جرات نداشت بغلت کنه می ترسید استخونات خورد بشه. همونروزم یه عکس یادگاری با پاهای کوچولوت انداخت
و حالا ( 18+)....