علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

بوی اولین بارون پاییزی

1390/8/11 22:44
1,565 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام میوه دلم سلام

امروز بالاخره بعد از 5 روز لبخند رو، رو لبای مامان نشوندی. تا همین دیروز آثار  تب تو جونت بود و دست بردار نبود. تو این اوضاع یه کهیر لعنتی هم که نمی دونم از کجا و چجوری پیداش شده بود تمام بدن مامان  رو گرفته بود.

چند روزیه که هوا ابریه مث هوای دل من .بوی بارون میاد، دلشم می خواد بیادا ولی می خواد که ما بیشتر نازشو بخریم بسکه ناشکریم ما...

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

     من همیشه عاشق پاییزم عاشق "بوی بارون خورده ی خاک ". عاشق برگای رنگارنگش مخصوصا نارنجی که  اگه دست خودم بود دلم می خواست به همه چی، یه رنگ نارنجی بپاشم  نه برای زیبائیش بخاطر شاد بودنش در عین پاییزی بودن .. پاییز همیشه برام یادآور خاطرات خوبه ولی این روزا  پاییزیه پاییزیم  بدون نارنجی بدون حتی زرد فقط خاکستری ام خاکستری ...

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  تو همیشه آرومی گلکم ولی من آرامش این چندروزتو دوست نداشتم . باهات بازی می کردم نمی خندیدی حتی بهم اخم هم نمی کردی دیگه واسم نمی خوندی . چقد دوست داشم  مث اون موقع ها  کله سحر بیدار شی و با صدای آوازت همه رو از خواب بیدار کنی بخندی بونه بگیری که بغلت کنم ،مث کوالا بچسبی بهم  و به صورتم چنگ بزنی ...می گن خدا وقتی یه فرشته شو از آسمون کم می کنه و به زمین میاره هزارتا فرشته رو مامور میکنه که ازش مراقبت کنن، همین باعث دلگرمیم میشد اینکه می دونستم خدا همیشه مراقب این فرشته های کوچولو هست.

 

...و امروز تو بالاخره خندیدی. کهیر ها هم دیگه کم کم دارن میرن پی کارشون. من میمونم و تو و یه دنیا حرف های قشنگ که از این به بعد بلند بلند یا درگوشی به هم می گیم...

  ازروزیکه اسباب کشی کردیم تا الان نتونستم دست به وسایلم بزنم .فکر نکنی تنبلم هاااا دست و دلم بکار نمی رفت پسرم. امروز با مامان جون قراره بریم وسایل آشپزخونه رو بچینیم واسه همینم شال و کلاه  کردی که این چند ساعت و بری خونه بابابزرگ پیش اون یکی مامان جونت

  و تو گاهی خندیدی

 گاهی هم به افق های دور دست نگریستی

 از فرط حیرت لبان مبارک را گزیدی

اندکی هم به آسمان نگاه کن علی

و هر از گاهی هم دست در مماغت مکن

...ومن تمام این لحظه ها را در قاب کردم

                                  

 

     خدای همیشه خوبم این لحظه های خوب را از ما نگیر ....آمین

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان سیما
8 آبان 90 9:09
سلام خانومی خوبی قدم نو رسیده 2 ماهت مبارک
وای همه پست هات رو خوندم خیلی قشنگ بودن منم دلم میخواد زودتر نی نیم به دنیا بیاد نی نی شما 2 ماهه که به دنیا اومده اما نی نیه من 2 ماهه که تو دلمه
فقط دارم لحظه شماره میکنم تا زودتر ببینمش


سلام عزیزم. ممنونم. ایشالا نی نی شما هم به سلامت به دنیا بیاد اینهمه عجول نباش مامان خانوم
مامان سانای
10 آبان 90 14:36
سلام دوست خوبم عکسها را در سایت http://pho.to ویرایش کردم. موفق باشید
مامان ارميا
18 آبان 90 11:20
اي جانم. چه ماهه. عكسهاش خيلي قشنگن. هزارتا بوسسسسسسسسسسسسسس


مرسي خاله شما لطف دارين