پسر دو ماهه من
پسر 1 ماه و ٢٩ روز و ١٥ ساعت و ٧ دقیقه و ١٦ ثانیه من سلام و هزاران سلام و گلباران باد جشن تولد ٢ ماهه ی مقدمت...
.عسلم امروز ساعت ٦ بعد ازظهر وارد سه ماهگی میشی . هرروز با پاهای کوچولوت زمان رو در می نوردی و همچنان پیشتاز به راهت ادامه میدی .
همین دیروز بود که در انتظار دیدنت ثانیه ها رو معکوس می شمردم ؛ لحظه دیدار رسید و امروز ٢ماه از اون لحظه بیادموندنی میگذره و حالا ما صاحب یه پسر شیطون و باهوش دوست داشتنیه ماهه هستیم.
خیلی دوست دارم وارد دنیای قشنگت می شدم و می فهمیدم تو اون دل کوچیکت چی میگذره ... پسرم می دونم اگه دست خودت بود مامان رو با همه بدی هاش به دنیای پاک و آسمونیت راه می دادی. کاش می تونستی اون موقع هایی که مث کبوتر بغ بغو میکنی وسط اون "کوکو" هات زبون باز کنی و بگی به چی می خندی فدای اون لب همیشه خندونت بشم مادر، پرنده آسمونی من .
پسرم در خود نیازی رو احساس می کنم که برای تو بنویسم و بعضی از صفحات قلبم رو اینجا برات یادگاری بذارم که بدونی در تمام لحظه لحظه های من جریان داری لحظه هایی که برای هردوتامون تکرارنشدنیه و کسی هم مث من نمی تونه اونا رو برات تبدیل به خاطره کنه...
الان که این پست رو برات می نویسم شما در خوابی مست
به سر می بری( شما اصولا عادت داری بعد از اینکه همه رو از خواب بیدار کردی به خواب شیرینت ادامه بدی وتخت بگیری بخوابی حالا اسمشو هرچی دوست داری بذار : مردم آزاری یا هرچی ).
امروز ناهار ظهر مهمون خونه بابابزرگت هستیم و همونجا هم قراره حمامت کنیم. من ساک و وسایل حمامت و حاضر کردم و منتظرم شما به زمین برگردی ازین خواب آسمونی . راستی دیروز اسباب کشی داشتیم عموها همگی همت کردن و به کمک بابائی وسایلمونو بردن خونه خودمون . حسابی خسته شدن ما هم همینجا از همشون تشکر می کنیم و بهشون خسته نباشید میگیم . چیدن وسایل رو گذاشتیم برای بعد از واکسن گل پسرم آخه امروز باید واکسن دو ماهگیت رو میزدی ولی امروز جمعه ست و موکول شد به فردا. بابائی ساعت ٤ بعدازظهر پروازداره برای آبادان و فقط چند ساعت دیگه پیش ماست سفرش به خیر باشه و لی یادت بمونه
" تنها دل های ما هستند که با هم نجوا می کنند
و روح ماست که به هم پیوند خورده است"
هنوز عکسی از امروزت نگرفتم . همینکه بتونم یه عکس خوشگل ازت بندازم میام اینجا و برات میذارم که ذوق کنی البته ذوق کنیمممم ٣ تایی، من و تو و بابائی(شعرو داشته باش چه وزنی چه قافیه ای) ....
یه سبد گل همراه یه کهکشان بوس از ته عشق
برای نمک ِدردونه ی جیگرطلای خودم