علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

اربعین حسینی تسلیت باد

1390/10/24 19:02
1,710 بازدید
اشتراک گذاری

 1390/10/24 - 10:31

اینک قریب چهل روز از غروب غم فزای شهادت شقایق‌ها می‌گذرد؛ و اینک از صدای نحس شلاق خزان  بر پیكر آلاله‌ها، اربعینی می‌گذرد و اسارت، سیلی، غربت، فریاد و بیدارگری سهم حاملان پیغام قاصدک های عترت و عظمت شد.

از آن روز تا امروز چهل روز در سوگ ابرمردی نشستیم كه حیات اسلام مدیون رگ‌های پاره پاره اوست.
قصه سر و نیزه، قصه لب‌های خونین و قرآن، قصه سیلی و صورت گلگون كودک غمگین و تمام
حقیقت هایی كه هر سال از پرده چشمان ما می گذرد را شنیده ایم. 
اربعینی از عمق جان، فریاد یا حسین كشیدیم...
 
 
اربعین بر تمامی دوست داران حسین(ع) و یارانش تسلیت باد
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان آرینا موفرفری
25 دی 90 0:37
التماس دعا.
mamane Ali
25 دی 90 19:42
سلام عزیزم .. خیلی از نوشته هات رو خوندم .. قشنگ می نویسی .. منم یه علی دارم .. ولی هنوز تو وجودمه .. التماس دعا


سلام عزیزم. ممنون از حضورگرمت. شما لطف داری ان شالله که نی نیت سلامت به دنیا بیادو براش خاطرات قشنگشو بنویسی
الهام مامان رامیلا
25 دی 90 23:42
سلام عزیزم خوبید مرسی که به یاد مایی بخدا شرمنده می کنی ما رو
از اینکه دوست خوبی مثل شما دارم به خودم می بالم


سلام دوست گلم ما هم خوبیم. چرا شرمندگی ؟دشمنتون شرمنده من از خوندن مطالب قشنگتون لذت میبرم. من هم به وجود دوستای گلی مث شما که دلت مث آینه ست افتخار می کنم
محيا كوچولو
26 دی 90 0:25
سلام خاله،من از سفر با كلي سوغاتي اومدم


سلام خاله .همیشه به سفر .آخ جون سوغاتی اومــــــــــــدم
dp
26 دی 90 21:59
سلام . اولین قهقهه بلند ملیسا : موضوع یادداشت جدید من هستش . ممنون میشم با حضور خودتون این حقیر رو سرافراز کنید و از طرفی هم با گذاشتن یه یادگاری تو قسمت نظرات ، ولو یک سلام ، روزهای خاطره انگیزی رو برای دخترم رقم بزنید . منتظر شما هستیم .


حتما میام بابای ملیسا جان
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
26 دی 90 22:57
سلام.خوبین.دیشب یه لحظه وبتون رو تو لیست وبلاگهای بروز شده دیدم.همینطور که کارمو انجام میدادم شاید یکساعت و نیم وبتون رو باز نگهداشته بودم و رفرش میکردم پست جدید رو ببینم ولی مثل اینکه موکول به بعد کرده بودین.
----------------------------------------------------
چه اتفاق جالبی من چند وقته دارم به اتمام مرخصی شما فکر میکنم.حتی امروز صبح که مدرسه میرفتم تو فکر علی بودم ولی نمیخواستم با عنوان کردن و یادآوریش اذیتتون کنم.
-------------------------------------------------------
منم تا دوسال پیش همش حساب دیفرانسیل و ریاضی عمومی و پایه میگفتم.اما دوساله که انتقالی گرفتم به دورترین نقطه استان و رنگارنگ درس میدم.ریاضی و غیر ریاضی.از راهنمایی تا پیش دانشگاهی.تجربه خوبیه.
قبلا مدارس نمونه درس میدادم و چون درس حساب هم آسون نبود فکر میکردم چه کار شاقی انجام میدم و چقدر زحمت میکشم که 40ساعت تو هفته حساب درس میدم .ولی این دوسال که توی محرومترین روستای استان دارم درس میدم نظرم عوض شده و میفهمم که کار کردن با بچه هایی که دو سوم روز رو کلاس کنکور بودن و حالا منتظر یه مطلب جدید از زبون تو هستن اونقدر سخت نیست که کار کردن با دانش آموز 15 ساله ای که هنوز هشتادوسه را 38 مینویسد.حالا میفهمم معلمی یعنی چه؟
اونوقتا که همه کتابای تست حساب رو با صفحه هاشون از بر بودم هیچ هنری نمیکردم ولی حالا که مجبورم هر جلسه از دانش آموزان سوم راهنمایی جدول ضرب بپرسم معنی جمله "معلمی هنر است "رو میفهمم.
نمیگم من هنر میکنم.میفهمم معلمایی که اینجور جاها هستند چه هنری می آفرینند.ما که مهمان چند روزه ایم.


سلام عزیزم. قبل از هرچیز ممنون ازینکه وقت گذاشتی و کامنت سرشار از محبتت رو اینجا برام به یادگار گذاشتی. آره یه پست بود که فعلا از نوشتنش پشیمون شدم. ممنون ازینکه به یاد مایی دوستم .از اولین باری که برام کامنت گذاشتی یه حس خوبی بهت داشتم باور میکنی چهره ات رو تجسم کردم و شخصیتت رو که تا حدودی الان می شناسمت و توی وب خودت حتما برات مینویسم.قبلا هم بهت گفته بودم امواج گیرایی داری.........
در مورد پایان مرخصی هم چه باید کرد دیر یا زود باید به استقبالش برم..........

واما تجربه جدیدت. چقد خوبه که به مشکلات اینقدر قشنگ نگاه میکنی این وسعت دیدت رو میرسونه . همیشه با خودم می گفتم ریاضیات کجای زندگیه ما قرار داره ووقتی با مشکلات منطقی برخورد می کردم جواب خودم رو میگرفتم درست همون چیزی که من در رفتار شما میبینم و اون منطقیه که بدرستی توی زندگیت بکار میبری. من هم چند سالی رو توی مناطق محروم تدریس می کردم البته خوشبختانه دانش آموزای خوب و کوشایی داشتم 2 تاشون الان پزشکی می خونن. البته تک و توک هم بودن کسایی که من رو تا حد جنون می کشوندن بسکه از پایه ضعیف بودن و حاضر هم نبودن تلاش کنن .
بعضی شاهکارهاشون!!!! رو که واسه شوهرم و خانوادم تعریف می کردم از خنده روده بر می شدن . برای اونا یه لطیفه بود ولی برای خودم جدا از لبخندهایی که گهگاه رو لبم مینشست، واقعا کلافه کننده بود. البته میگم عمق فاجعه واسه من اینقدر شدید نبود که واسه شما. برای هنری که به واقع خلق میکنی بهت آفرین میگم .واقعا خدا قوت همشهری. بوووووووس

بابت خصوصی ت هم ممنون عزیزم




مامان نیایش
27 دی 90 8:20
سلام خانمی ممنون پیش ما اومدی و ممنون از نظر لطفت ان شا الله کوچولوی نازت همیشه در پناه خدا زنده و سالم باشه عزیزم خیلی قشنگ نوشتی خیلی از مطالبت رو خوندم با اجازه ات لینکت کردم


این نهایت لطف شماست به من. من هم با افتخار شمارو لینک می کنم
مامانی فری
28 دی 90 18:40
سلام به مامان علی مهربون ممنونم از کامنت قشنگی که برام گذاشتی شما خیلی لطف دارین قربون این علی کوچولو برم خدا حفظش کنه در ضمن وبلاگ خیلی زیبایی داری که با عکسهای علی کوچولو زیباتر شده هزارتا بوس برای مامان علی و علی کوچولو :
*[

سلام مامانی مهربون .بی نهایت خوشحالم کردین. شما خیلی خیلی لطف دارید.ممنون از حضور پر مهرتون.می بوسمتون
مامانی فری
28 دی 90 18:48
وایییییییییییییییییییی چقدر قشنگ مینویسی عزیزم و خیلی هم با احساس بهت تبریک میگم خیلی خوشم اومد ازنوشته هات واقعا قشنگ و پر از احساس بود اینشالله سایه شماو همسری همیشه بالای سر علی جون باشه

ممنون از لطف بی نهایتتون به من
ame elahe
28 دی 90 21:11
سلام دوست عزیزم ممنون به وب لاگ لارا سر زدید وب لاگ و کوچولوی نازی دارید
شما از اینترنت نرم افزار greating image رو نصب کنید حجمش کمه و بعد باهاش کارکنید
خیلی کار کردن باهاش راحته اما مشکلی داشتید سوال کنید.
موفق باشید


ممنون از راهنماییتون و ممنون از حضورتون عزیزم
مامان گیسو
29 دی 90 13:29
خصوصی داری
مامی امیرحسین
29 دی 90 15:01
به اسم وبلاگت که میرسم با اشتیاق بازش میکنم برای پستی جدید...خوشحالم از داشتنت...


من هم همینطور عزیزم چقدر خوبه که تو هستی چقدر خوبه تو رو دارم ...بوس
مامی امیرحسین
29 دی 90 15:03
پوراندخت عزیزم دارم میرم مشهد و مطمئن باش حتما به یادتم.امام حسین نگهدار بچه هامون باشه

ممنون فاطمه عزیزم سلام من رو به امام عزیزم برسون
مامانی درسا
30 دی 90 10:37
سلام پسرم خیلی وقته بهت سر نزدم البته مامانی هم انگاری یه چند روزیه برات پست نذاشته پسر عزیزم امیدوارم خوب و خوش باشی و البته سالم .


سلام خاله مهربونم. مرسی که که به ما سر می زنیدخداروشکر خوبیم. اینروزا سرعت نتمون پایینه. منم حسابی مامان رو سرگرم کردم دیگه بی نوا وقتی واسش نمیمونه. ولی اگه خدا بخواد و من بذارم همینروزا یه پست برام میذاره .بوس بوس
hadis
30 دی 90 15:46
mishe adrese webloge anar jono behem bedin


وبلاگش بسته است عزیزم