علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

پسر "زنگوله پا" م

1391/1/25 22:39
3,085 بازدید
اشتراک گذاری

".... حالا علی کوچولو
سرگرم کاری سخته
کارش چیه؟ معلومه
سیب چیدن از درخته

سیب‌ها رو دونه دونه
تو سبدها می‌چینه
شاید داره سیب‌ها رو
برای ما می‌چینه

علی کوچولو ! نیفتی
از بالای نردبون
_ مواظبم! می‌دونم
محکمه پام روی اون ...."

 شعر از ترانه‌های شیموشیموی ناصر کشاورز؛ که به جای شیموهاش می‌خونم علی و نمی دونی چقدر ذوق می کنی تو !...

گلم! همیشه فکر می‌کردم منزوی‌ و امین‌پور‌ها بودن، فروغ و سهراب  و مشیری بودن ها ؛ حالا فکر می‌کنم کشاورز و شعبان‌نژادها بودن، عــالمی داره!

"زنگوله پا کنار جو راه می‌ره
زیر درختهای هلو راه می‌ره

جست می زنه روی دو پا
می زنه زیر شاخه‌ها

از رو درخت، چند تا هلو
گیر می‌کنه به شاخ او

باغ هلو که ساکته همیشه
پر از صدای حرف و خنده می‌شه

زنگوله پا باغ رو به هم می‌زنه
شده درختی که قدم می‌زنه"

 شعر از افسانه شعبان‌نژاد

...........................................................

نمایشگاه کتاب نزدیکه و می خوام علاوه بر خریدهای خودم برای تو هم دلی از عزا درآرم و برای یک سالت آذوقه فرهنگی جمع کنم. من تا به حال به بخش مربوط به بچه ها در نمایشگاه سر نزده ام و خیلی اورینته نیستم. از آنجا که هر بار به قصد خرید برای خودم از خانه بیرون می رم،  ناخودآگاه سر از بوتیک لباس بچه و اسباب بازی فروشی و... درمی آرم و همه دار و ندارمون صرف خرید برای توی نفس می شه، می ترسم با لیست کتابهای مورد علاقه م عزم نمایشگاه کنم و با یک بغل کتاب بزبزقندی و کدوقلقله زن برگردم!نیشخند

...........................................................

پی نوشت: شیرین شیرینم! سفر نامه رو نوشتم و همینطور شرح حال هفت ماهگیتو می ترسم حرفام از دهن بیفته ولی یه عالمه عکس از اونور سال تا اینور سال دارم از سفر و ایام عید از غذا خوردنهای خوشمزه ت ازعیدیهات از اتاقت که خیلی دوسش داری اینروزها و.... ولی نتونستم آپلود کنمافسوس.... این پست حس الانم بود و این عکس مربوط به 5 روز پیش یعنی در 225 روزگی .فعلا محض دستگرمی بپذیر از منخجالت تابعد که بتونم همه عکسا رو آپلود کنم به همین زودیماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
25 فروردین 91 22:43
من فدای این پسر زنگوله پای شنل قرمزی قلقلی زن بشم.با اون خنده شیرینش.
ظاهرا شنگولیسم ادامه دارد...خدا را شکر.


قربونتون برم خاله شیرینم...
آره خوااااهر برگشتم به عصر کدو کدوی قلقله زن و ازینها
مامانی وروجک
25 فروردین 91 23:04
سلاااااااام علی جون چه ناز شده دلم براش یه ذره شده بود فدای اون خنده ت خاله جووووووووووووووون


سلام خاله مهربونم. دل ما هم برات تنگ شده مرسی که سر می زنی بهمون .بوس بوس
مامان نفس طلایی
26 فروردین 91 0:17



ممنون از حضورتون

مامانی درسا
26 فروردین 91 0:48
وای چه شعری مامانی عجیبه هر بجه ای به یه شعر علاقمنده . عزیزم روحیت برگشته خیلی خوشحالم امیدوارم همیشه همین طور باشی . منتظر عکسای خوشگلش هستم .


آره دوستم وکشف دنیا شون واقعا لذت بخشه. ممنون از محبتت دوستم. چشم همینروزا با یه عالمه عکس بر می گردم
مامان آرینا موفرفری
26 فروردین 91 2:11
سلام مامانی باید دوباره برگردیم به دنیای کودکی خودمون وچقدر هم شیرین بود کدو قلقله زن ، حسنی میای بریم حموم ...
علی جون خیلی دوست دارم دختر کش شدی خاله هااااااا



آره و احتملالا همینروزا باید نقش "کره الاغ کدخدا" رو هم بازی کنم.....ممنون خاله ما هم خیلی دوستون داریم. خاله یعنی منو به غلامی قبول می کنی؟

H.M
26 فروردین 91 4:35
سلامممممم

اي جانمممممم

فدااااا مدااااااا

قلبونتتتتت بشممممم

ناز خاله

عزيز دلم

آخيششششششش هنوز سيرررر نشدمماااا از ماچ كردنتتت

هههههه خاله فدات بشه

چه بزرگ شديآقاشدي

بگو ماشالله چشم نخوري ايشالله

به ماماني بگو اسفند بدوده

ماماني اشكال نداله نمايشگاه كتاب داستانم داله همشو بگيل واسه علي ههه فوقش نو ميمونه بزرگ كه شد علي جونم داماد شد ايشالله بعد بابا شد ميدهههه به نينيش به ياد دوران نمايشگاه كتاب هههه

ماشالله پسرمون باهوشههههه درك ادبياتشممممم بالاس فداش شمهههه فردا شعرم ميسرايد ماماني وايستاااا

باخنده هات دل منو آب ميكني
بااون طرزنگات دل منو بيتاب ميكني

ههههه خاله هم يهو شاعر شدااا

عاشقتم مواظب خودتتتت باشبازم ميامسلام گرم منو به خونواده برسونننن يه سه تا ماچ گُنده دادم نسيم بهاري واست بيارهههه

درپناه خدا سالم و شادو خوشبخت باشيددد


فدای خاله شاعرم بشم. ممنون خاله جون که اینقدر هوامو داری. دوست دارم
مامان حسني
26 فروردین 91 9:22
سلام بــــــــــــــــه گل پسرخوشگل ماماني ادم مي خوادماچ بارونش كنه مامان جون خوبش زحمت اين قسمت باشما
بهترين شعرايي كهبچه ها دوست دارن همون شعراي بچگب خودمونه حسني نگو يه دسته گل - حسني ما يه بره داشت - فيله اومد اب بخوره افتاد ودودونش شكست - ده تا جوجه رفتن تو كوچه - گربه من نازنازيه همش به فكربازيه - خروس نگو يه ساعت و........ وقتي اين كتابا را براي حسني مي خوندم هم او كيف ميكرد هم خودم
اين هم ازمعجزه اين فرشته هاست كه نظرمامانارا اينقدر به نفع خودشون عوض ميكنن من هروقت بيرون مي رم براي كاري باخريد حسني برمي گردم البته گاهي اصلا كارخودم يادم مي ره به قول دوستي كه مي گفت هميشه زمستونا را دوست داشتم وحالا ازترس سرماخوردگي بچم تابستونا را دوست دارم



ممنون دوست مهربونم.حق با شماست احتمالا بزودی مجبور بشم برنامه فیتیله هارو که ازش متنفرم پابه پاش بشینم نگاه کنم. اون دوستتون چه حس قشنگی داشتن کاملتر ازین نمیشد گفت.
مادر کوثر
26 فروردین 91 10:01

چه شیرین و دوس داشتنی
دخمل منم شعر های ناصر کشاورزو خیلی خیلی دوس داره

آخ جون پست بعدی دیدن داره


ممنون عزیزم. معلومه بااون ذوقی که در کوثر جون سراغ دارم. راستشو بخوای من خودم هم خیلی شعراشو دوست دارم و ذوق می کنم از خوندش. شمارو مهمون می کنم به پست بعد شکمتو صابون بزن دوستم
الهام مامان رامیلا
26 فروردین 91 12:44
سلام خواهر مرسی ممنون شما لطف داری عزیزم
جیگر این گل پسر و برم من با این تیپش


حقیقت رو گفتم خواااهر
فذات بشم دوست خوبم
مامان ماهان
26 فروردین 91 19:32
ای جووووووووووووووووونم پسر نازی دارین خدا حفظش کنه


ممنون از لطفتون و حضورتون
دکمه
27 فروردین 91 10:18
ماشاالله.... برای منم دعا کنین...


چشم حتما . ان شالله که گل پسرت صحیح و سالم به دنیا بیاد .ممنون از حضورت گلم
مامان سانای
27 فروردین 91 10:47
من 50 تا بیشتر کتاب برای سانای خریدم ولی متاسفانه فرصت نمی کنم با هاش کار کنم حالا هم دیگه نمی خرم .
منتظر عکسا وسفرنامه تون هستیم


درست می گی عزیزم ولی من کلا دچار "سندروم خرید" هم هستم. ولی همه سعیمو می کنم که علی رو به مطالعه علاقمند کنم .
مامان ارمیا
27 فروردین 91 11:45
ای جونم. راست میگی من هم برم نمایشگاه یه چند تا کتاب برای کولوچه بخرم.


حتما برو عزیزم هرچند احتمالا کلوچه یه لقمه ش می کنه
مامان صدف
27 فروردین 91 13:09
چه شعرای بامزه ای.
_____
آفرین که به فکر کتاب و کتاب خوندن واسه علی هستی. صدفی که ذوق کتاب خریدنو در من کور کرده. آخه هر کتابی میبینه اونو پاره پوره میکنه.


حالا معلومم نیست که علی علاقمند بشه.فعلا که با هرگونه محصولات فرهنگی مخالف ولجه. من آخرش صدف و یه لقمه ش می کنم
مادر کوثر
28 فروردین 91 13:33
پس کو عکسای جدید مامانی؟؟؟

راستی ممنون از حضور خوبتون
بوس بوس بوس


سلام قول میدم بذارم به زودی عزیزم . سیستمم حسابی بهم ریخته کلی طول میکشه تاآپلود بشه
مامان نیایش
28 فروردین 91 13:42
قربون این خنده های شیرین الهی که همیشه لبات خندون و دلت شاد باشه عزیزم شعرهای قشنگی بود منم دوست دارم و لذت میبرم از خوندن شعر برای نیایشم وقتی که میگه بازم میخونی بَیام؟(برام)
دلت شاد همیشه منتظر عکس های قشنگ جامونده ات هستم ها!!!


فدای شما خاله مهربون و خوبم. و فدای نیایش شیرین زبون هنرمندم بشم الهی... ممنون از دعاهای قشنگ و حضور همیشگیت . عکسای جامونده چه قشنگ گفتی دوست. ان شالله به زودی

مامی امیرحسین
28 فروردین 91 13:48
جون جون جون به پسر زنگوله پای نازنینم.میتونم حدس بزنم چقدر شیطون و بامزه شدی چون یه ورژن پایینتر از تو توخونمون داریم!نمیشه حدس زد فردا که بیاد چه شیرین کاری جدیدی قراره از خودتون دربیارین و مارو شگفت زده کنین!قربون اون لبخند خوشمزت خاله جون.


آیایایایی نگو فاطمه بزودی رسما از دیوار راست بالا میره ماشالله بسکه شیطون شده. امیر حسینم که قربونش برم ازون چشاش معلومه که چه اعجوبه ای بشه
مامی امیرحسین
28 فروردین 91 13:51
پوران جون احساس گناه میکنم.هنوز یدونه کتاب برای بچم نخریدم.یدونه کتاب براش نخوندم.حتی یبار بیرون نرفتم که براش اسباب بازی بخرم.چرا اینجوری شد؟چون صبحا مادرشوهرم ازش مراقبت میکنه دیگه روم نمیشه بعد از ظهری پیشش بذارم و بیرون برم.همسری هم که...خوشبحالت کاش میشد منم بیام نمایشگاه کتاب.


عزیزم اصلا به این حرفا نیست . من همنونطور که به مامان سانای جون هم گفتم دچار "سندروم خریدم" فکر می کنی حالا علی خیلی سمت اسباب بازیهاش میره مثلا؟ اشیا مورد علاقه ش شده بند کیف من و ساعت مچیمو موبایلمو در قابلمه و ازین چیزا . همه بچه ها اینطورن. در مورد کتاب هم لازم نیست حتما کتاب بخری کافیه از نت سرچ کنی و براش بخونی ولی خوب اگه مصور باشه بهتره تازه شعرای فی البداهه هم کار خودشو می کنه شنیدی که می گن مادر شدن آدمو شاعر می کنه ایــــــــــنه هرجا هم کم آوردی بجاش بذار نی نای نای .عزیز دلم خودتو ناراحت نکن الهی فدای اون دل مهربونت بشم من!!! باور کن منم زیاد وقت بیرون رفتن ندارم و بیشتر خریدهامو خواهرام انجام میدن خوب معلومه تو یکه و تنها از پس همه کارهات بر نمیای تازه هنر هم می کنی که اینقدر با کیفیت داری مادری میکنی . کاش نزدیکتر بودیم به هم . ولی برای روحیه خودت و امیر حسین عصرا شده دور و ور خونه قدم بزن پارکی چیزی... می بوسمتون خودت و امیرحسین جیگرم رو

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
28 فروردین 91 15:37
سلااااام.خوبین.هنوز عکسا آپلود نشدن؟ما دیگه دل تو دلمون نیست.


سلااااااااااااام ممنون. پی نوشت این پست فقط محض دل آب کنی ست و هیچ ارزش قانونی ندارد ههههههه فدات بشم عزیزم ببخشید که منتظرتون گذاشتم چشم سعی می کنم سری اولش رو تا فردا بذارم
مامان پارسا جیگر
28 فروردین 91 15:49
جونم چه ژست خوشگلی گرفتی علی کوچولو چه خوشگل و خوش تیپ شدی عزیز دلم ماشاءالله چه مامان خوب و مهربونی مامانی اگه کتاب خوب و جالبی برای این سن نی نی هامون دیدی به منم بگو تهیه کنم مرسی.


فداتون بشم خاله جون چشمای قشنگتون خوب میبینه.
عزیزم اینکه دقیقا برای این گروه سنی باشه نه ولی مجموعه کتابهای می می نی و تاتی و همینطور کتابهای با برگهای سخت خانه ادبیات (مشاغل ، وسایل نقلیه ، مزرعه، حیوانات، میوه هاو...) و با راهنمایی دوستم مامان ماهان عزیز کتابهای بنفشه (انتشارات قدیانی) و کتابهای مزرعه هم خیلی عالیه هم اشعارش خوش ریتمه برای بچه ها و محتوای خوبی هم داره. پارسای خوشگلمو می بوسم

صوفیا
28 فروردین 91 17:06
عزیز دلم من عاشق اون چشمای نازشم


ممنون عزیزم. چشمای خوشگلت خوشگل می بینه
مامان نیایش
29 فروردین 91 10:04




: سلام مامان نیایش گلم بخش نظرات فعال نشد پست بسیار قشنگت رو خوندم و مست شدم از خوندش در اولین فرصت میام و بهت سر میزنم.قربون قدمت دوست نازنینم

مامان نیایش
29 فروردین 91 19:04
علی آقا رو عشقه . خوشگل زنگوله پا چاکرتیم به خدا
مرسی مامان علی که به وب ما هم سر زدین با اجازه ما لینکتون می کنیم.
علی جونم ببوسید


ممنون گلم و ممنون از حضورت .شما هم با افتخارلینک شدید
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
30 فروردین 91 17:03
سلام خانمی.سلام آقا کوچولو.خوبین؟وقتی نیستین دلمون تنگ میشه براتون.ایشالله هرجا باشین شاد باشین.آمین.


سلام عزیز دلم. ممنون کهمارو فراموش نمی کنی گلم ما هم دلتنگ خودت و گل پسرتیم.اومدم و اون پستت که هر مادری رو به عرش میبره خوندم. بخش نظرات برای هیچ وبی برام باز نشد. میام و بهت سر می زنم . خیلی دوستون دارم
ملی مامان میکاییل
6 خرداد 91 23:06
سلام مامان علی کوچولو
خدا این فندقی رو براتون حفظ کنه ماشاللههههه



ممنون عزیز دلم