علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

یکصد و هشتاد و سه روزگی،به به!

1390/12/13 22:40
3,136 بازدید
اشتراک گذاری

سلام علی خوشمزه خوردنی چلوندنی باب دندون من!

این اواخر وقتی چیزی می خوردیم، خیلی رقت انگیز مسیر حرکت قاشق رو به سمت دهان نگاه می کردی و به آدم زل می زدی و یا سعی می کردی  غذا رو از دستمون بقاپی ! دلم کباب می شد ولی چه میکردم وقتی دکترت تا پایان شش ماهگی هر نوع خوراکی غیر شیر و مولتی ویتامین رو قدغن کرده بود. دکترت می گفت که حتی چشیدن غذا سیستم ایمنیت رو تحریک می کنه این  اواخر اینقدر ملتمسانه نگاهم می کردی که وسوسه میشدم کمی لبت رو تر کنم.بالاخره  شش ماهگی به سلامتی به پایان رسید و با ورود به ماه هفتم به دنیای خوراکی های رنگارنگ و تجربیات جدیدرسیدیم.

 برای شروع تغذیه کمکی با دکترت مشورت کردم. دکتر توصیه ش اینه که هفته اول فرنی و هفته دوم حریره بادام. در هفته اول فرنی ابتدا با آب درست بشه و بعد هر دو روز در میان 50 سی سی شیر جایگزین آب بشه تا ضمن ده روز تمام 250 سی سی آب تشکیل دهنده فرنی، با شیر جایگزین بشه. به نظرم با توجه به دستور غذایی پشت کارت واکسیناسیون که مصرف سوپ رودر ماه هفتم مجاز می دونه ، این برنامه غذایی بیش از حد  محافظه کارانه است. به هرحال تا الان طبق دستور غذایی دکتر پیش رفتم . تا به حال، فرنی با شیر پاستوریزه همراه با یک تکه موز داخلش به عنوان طعم دهنده ( موزش رو بهت نمی دم)، و آب جوشیده خنک شده میل فرمودید. روزی سه بار غذای کمکی می خوری هربار یه قاشق  و ناگفته نماند که به خاطر وجود شکر در فرنی ، ماشالله شیطنتت سه برابر شده!!!. طبق برنامه، به مرور حریره بادام، سوپ، پوره و.. در این ماه به برنامه غذاییت اضافه می شه .

خدارو شکر شروع خوبی بود دوست دارم لذت خوردنت همین‌جور بمونه، تموم نشه ..

بقیه ماجرا رو از زبون خودت می شنویم...

سلام به همه مامان خانومهای گل

   شکلکهای جالب آرویــــــــن

من در صد و هشتاد و سه روزگی، هنوز نمی‌تونم خودم تنهایی بشینم... مامان خانوم هم اصلـــــــا اصراری به نشوندنم نداره!! مامان خانوم یادتونه روزای اول هی خیــــال می‌کردین شش ماه دیگه، ما بزرگ می‌شیم و شما راحت می‌شین؟! خب ما بزرگ شدیم بفرما!!!مژه

   شکلکهای جالب آرویــــــــن  شکلکهای جالب آرویــــــــن  شکلکهای جالب آرویــــــــن شکلکهای جالب آرویــــــــن شکلکهای جالب آرویــــــــن

امروز بعد از دور روز خوردن اجباری لعاب برنج، شیر پاستوریزه جوشیده خانوم گاوه، به صبحونه ما اضافه گردید... امروز مامان خانوم یه حالی به ما داد و با یک قاشق غذاخوری پــــر آرد برنج و یک لیوان (200 سی‌سی) آب (که یک قاشقش شیر بود) و یه اینچ شکر ، سی و چند قاشق چایخوری فرنی درست کرد که من فقط یک قاشقشو میل کنم منم هیچی‌شو تف‌تف نکردم. بله! همه‌شو خودم خوردم!همه یک قاشق رو و بقیه ش رو به پیشی(پیشبندم) مالوندم تا یه حالی هم به اون داده باشم.از خود راضی

اولش مث یه نجیب زاده روی صندلیم جلوس کردم

علی نگو یه دسته گل، ترو تمیزو تپل مپل...از خود راضی

اما دقایقی بعد نمی دونم کدوم ژن نهفته م فعال شد که دست به انجام یه سری حرکات موزون و شایدم ناموزون زدم از شدت ذوق زدگی.یه وقتی خیال نکنین بخاطر شکمم بوده ها محض خاطر این کرسیه که بهش تکیه زدم ...ایــــــــــــــنه!(ندید بدید که میگن منم)دلقک

بعد فهمیدم که قضیه مربوط به شکمه!هورا

آب دهنم راه افتاده بود ...

اولش یه کم ناز کردمخجالت

اولین قاشق رو که خوردم یه حس عجیبی بهم دست داد...سبز

 

و در یک چشم به هم زدن یک قاشق فرنی سهمیه تمام شد!

 با خودم گفتم: "آیا این شیر است؟؟!!"ولی نبود.سوال

و درخواست قاشق دوم...خنثی

قاشق دوم اما حس بهتری داشت...لبخند

 و قاشق های بعدی هم...

و بالاخره کار به نبردی تن به تن میون من و مامانی کشید...کلافه

ودر آخر طی یک عمل انتحاری اقدام به خوردن دستمال کاغذی نمودم( این یکی ژن رو واقعا خودم هم توش موندم از کجا فعال شد!!!)زبان

 

در کل راضی بودم و تنوع خوبی بود!!!...عینک

و این شد که من در صد وهشتاد و سه روزگی اولین فرنی زندگیمو خوردم...خنده

اما بعد که کمی فکر کردم...متفکر

"نههههههههههههههههه من شیر مامانمو می خوام..."

توضیحات: این جمله آخر نقل قولی بود از مامانی که احتمالا حس حسادتشون برانگیخته شده الان قهقهه

 بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (42)

سحرمامان آمیتیس
13 اسفند 90 2:37
سلام ماشالله جه نازشده چه لباس های خوشگلی حسابی خوردنی شده مبارک باشه گل پسرحسابی بزرگ شده.اگه قابل بدونیدماروهم لینک کنیدخوشحال میشم باهم درارتباط باشیم .


سلام عزیزم. ممنون دوست خوبم . باعث افتخاره که شما توی لیست دوستانم باشید. با افتخار لینک شدید
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
13 اسفند 90 13:52
به به!!!!


بهههه بهههه!!!!
مهسا مامان مرسانا
13 اسفند 90 22:16
عزیزم 6 ماهگیت مبارک....غذا هم نوش جونت ...گوشت بشه به تنت.....قربونت برم....مرسانا هم نمیشینه هنوز.....خیلی جالب بود ادامه مطلب...مرسی


ممنون خاله جون.قربونتون برم. قابل شمارو نداشت

مامانی وروجک
13 اسفند 90 22:22
سلام گل پسری!نازدونه ی شیطون بلا تو هم که یه پا وروجکی خاله!


خاله کجاشو دیدی پست قبلی رو بزودی نگاه کن !!!

صوفیا
14 اسفند 90 0:38
عزیزم 6 ماهگیت مبارک . مامانی من از 505 شروع کردم به غذا دادن به سامیار الانم دیگه داره سوپ میخوره البته با تجویز دکتر شما هم خیلی وسواس نباش گلم .وووووو چه گل پسری شده این علی اقا


ممنون عزیزم وممنون از راهنماییت وممنون از حضورصمیمانه ت. ببخشید شما قبلا هم زحمت کشیده بودین و به اینجا سر زدین ولی متاسفانه وبت باز نشد که بیام عرض ادبی کرده باشم. در اولین فرصت میام و بهتون سر میزنم
مامانی فری
14 اسفند 90 16:50
عزیزدلم 6 ماهگیت مبارک هم چنین ورودت به سرزمین خوراکیها هم مبارک باشه نوش جونت


ممنون خاله جونم
الهام مامان رامیلا
14 اسفند 90 17:23
ای جانم مبارکت باشه خاله انشالله از این به بعد کم کم می تونی غذاهای خوشمزه بخوری مخصوصا وقتی که دندون هم در بیاری به به چه شود مرسی دوست خوبم خیلی دوستتون داریم


ممنون خاله جونم. ماهم شمارو دوست داریم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
14 اسفند 90 23:39
سلام.سن وب رو ویرایش کردین؟(تغییر دادین؟)آخه الان زده 6ماه و 6 روز و 6 ساعت و 30 دقیقه.
به هرحال مبارکه.


نه عزیزم من تغییر ندادم شاید تاریخ سیستم شما به هم ریخته تولد علی 6/6/90 ساعت 6 بعد از ظهره و امروز هم 14/12/90 عجیبه!!!!


الان توی سیستم من سن علی رو 6 ماه و 8 روز و 35 دقیقه و54 ثانیه میزنه
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
14 اسفند 90 23:41
گوشت بشه بچسبه به تنت همه به به ها.


ممنون خاله جون
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
15 اسفند 90 0:00
اینترنتمون که اساسی درهمه.وبها هم همینطور .دیروز یه تلگراف به مدیریت زدم(وبم باز میشد ولی هیچ مطلبی نشون داده نمیشد)
گفتن دارن یه سری تغییرات میدن.و عذرخواهی کردن.
نمیدونم کی تموم میشه.


اتفاقا پریشب واسه منم همچین برنامه ای شد یهو قطع شد و بعد هم قالب وبم عوض شد و هیچ مطلبی هم نشون نمایش داده نمیشد پس بگو خبرایی بوده
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
15 اسفند 90 0:02
اصلا اصراری به نشستن علی جون نداشته باش.بذار سینه خیز و چهار دست و پا بره و خودش از حالت دمر به نشسته در بیاد.البته من خودم بی تجربگی کردم و ماهان رو زود نشوندم.
هر چی دیرتر بشینه رو قدش هم تاثیر بهتری میذاره.


نه عزیزم .زیاد اصرار ندارم ولی علی خودش خیلی تمایل نشون میده و مدام تلاش میکنه بشینه.
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
15 اسفند 90 0:08
ظاهرا کار رو شروع نکردین؟حال و هوای نوشته ها هنوز بوی اون رو نگرفته.


نه عزیزم. اون هفته بخاطر واکسن علی مرخصی گرفتم. امروز رفتم مدرسه ولی زود برگشتم خونه.البته رسما از 5 شنبه شروع می کنم.میام و مینویسم برات
مامان آرینا موفرفری
15 اسفند 90 1:29
عزیزم شش ماهگیت مبارک.
غذاهای خوشمزه ائی که مامانی زحمت می کشه و درست می کنه نوش جونت عزیزم.


ممنون خاله جونم
مامان پارسا جیگر
15 اسفند 90 3:08
دوست جونم شش ماهگیت مبارک نوش جونت ولی من از تو شکمو ترم من تو 5 ماهگی خوردن فرنی رو آغاز کردم (برخلاف نظر دکترم) تازشم تبلیغشم تو سایتم گذاشتم.



ممنون خاله نوش جونت. اتفاقا نظر دکتر خودش هم از 5 ماهگی بود ولی پزشک تغذیه ش تاکید داشت روی پایان 6 ماهگی منم وسوااااااااااس!
مامانی درسا
15 اسفند 90 7:27
مبارکه عزیزم . شروع فصل حدید زندگیت مبارک . عزیزم چه ناز شده .


ممنون خاله جون
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 7:50
وای عزیزم

نوش جونشششششششششش

مرسی مامان مهربون

حسودی بد چیزیه هااااااا


ممنون عزیزم. آره خوااااهر ولی باور کن اینا همش توهمات علی بودههه والا من وحسودیییییی××××
مامان سانای
15 اسفند 90 9:24
مبارک باشه .خیلی خوبه که خودش به خوردن علاقه نشون می ده سانای بااینکه 4ونیم سالشه من همش بایدبا قاشق غذا بدم اونم با هزار دوز وکک .باید اتاق رو دور بزنم تا شاید یه قاشق بخوره خوب غذا خوردن بچه نعمت بزرگیه .


ممنون عزيزم. اميدوارم ادامه داشته باشه
مامان نیایش
15 اسفند 90 11:07
آخی یاد خاطرات خودم افتادم یاد اون روزا با نیایش منم تا پایان 6 ماهگی هیچی بهش ندادم جز شیر مادر و چه قدر با همه درگیر بودم وقتی یادم میفته که از داداشم به خاطر اینکه یه شکلات داده بود به نیایش که هنوز 6 ماهش تموم نشده بود ناراحت شدم خیلی دلم میگیره ولی یادش به خیر چه روزایی بود ان شا الله گل پسرت هم بزرگ میشه کم کم و دیگه خودش مثل الان نیایش برا یخودش و تو لقمه میگیره خیلی لذت بخشه ولی هر دورانی هم شیرینی خاص خودش رو داره الهی همیشه سالم باشید و شاد خیلی زیبا می نویسی واقعا لذت میبرم از خوندن نوشته هات عزیزم گل پسر نازت هم به خودت رفته


روح برادرت شاد ببخش اگه ناراحتت کردم. شما بی نهایت به من و پسرم لطف داری عزیزم. شاد شاد باشی گلم. بوس بوس
Hm
15 اسفند 90 12:26
سلام نظر ديشبببب من كه برات نوشتمممم ثبت شد يا نشد دوست جوني


عزیزم ثبت شد توی پست قبلی تاییدم شد ممنون از محبتت
H.M
15 اسفند 90 13:43
سلام دوست جونم مثل اينكه نظر ديشبممم مثل اينكه ثبت نشدهاما اشكال نداره از اولدوروددددد فراواننننننن خوبيخوش ميگذره وأي هزار ماشالله ماشالله به علي با اين همه شيرين كاري و ماشالله به مامانيييي با پشتكار هميشه مياددد و وبلاگتو بروز ميكنهعلي جونم خاله بقولبونتتت بره ميشه با مامانيييي خانومي بحرفم بااجازه خوبي دوست جونم خوشي حسابي مشغولياااا حالي احوالييي نپرسياااا واييييي چقدرررر دلتنگتان بودددممميه وقت نالاحتتت نباشياااا بخدا درسركار با موبايلممم ميومدمممم ميديدم وبلاگتووووو دم عيده و كاراا سخت ايشاللله قسمت شدعمري باقي موند واسم ي روزي با شوشو جان اومدممم شيرازززز اين علي جونموو حسابي ميچلونمممممآااااا ببخشيننن شوخيييي كردمااا نزنياااا ماشالله اين پسمل ناز و خولدني شده و هر روز بيشتر از ديروز دلبرترررر ميشهههه بزنممممم ب تخته برمممم ي اسفندييي بدودمممم اين دلبرييي چشم نخورههههوششششش وايييييي فداي اين خوشمزه خوردني بشمممممممنوششش جونتتتتتت خالهههه به بهي خوردي خوشمزه بوددد جاي منم بخورياااا راستي عزيزمممم مامانم ميگفتتتت فرني ميوه اي ، اسمودي، سالاد ميوه رندههه اي، و يه چندتا خوراكيم گفت اسمششش يادمممم نيس ميگفتتتت كم كم بده بخوره راستي بانوي مشرقي من ابجي جونم گوشتو بيار يه چ بگماما نه نميگم اول بروووووو يه اسفند بدوددد بگم خواستمممم بگم كه اونروزززز مامانم ميگفتتتتت اين پسر دوستتت چ نازههه گفتممم مامان آخه خدا جون واسه نقاشي اين نازدونه كه از ي خونواده هنرمند و اهل قلمه وقت زيادي گذاشتههههمادرجان هم چشم غره اي كردو ادامههه داد برو اسفندد بدوددددد ماهم گفتيمممم اطاعتايشالله چشم حسودددو بخيللللللو بدنظرررررر دورررررر باشههههههه همه بگن ايشاللله زوددد عزيزكم ما(منوشوهري) هميشه به فكرتونيممممسلام مارا به خانوادتتتتتت و علي جان و همسرگرامي برسانننن عزيزمممم كلي پسرتتتت خواستگاررررر دارههههه هههههههة راستي ابوهواي شيرازززززز خوبه اينجااااا كه كلي الايندش مارو سياههههه كردههههه هههههه واييييييي اين علي جونننننن چه كاراي بانمكي و بامزه اي ميكنههههههه با ديدننننن عكسششششش قنددددددد تو دلمممممم اب ميشههههههه واييييييييي وششششش فداشششش شممم خوب ديگه زياد حرف زدمممم نهههههه آخه كلي دلم واستوننننن تنگيده بوددددد أييييييي هواااااااااا اميدوارممممم هميشه شادو سلامت و موفق باشي در پناه و سايه خداييي كه در همينننن نزديكياااااستتتتتتت و كنارمونهههههه و هواي هممونو دارههههه عزيزمممممممم ديگه برمممممم كه من مثل توپ پرتممممم نكرديييي يعنيييييي واقعااااا برممممم اوكييييي خوب ديگهههههههه زحمتو كم ميكنم. دوستتتتتتت دارممممممممهميشههههه و همه وقتتتت به يادتونيمممممم بازممممم مياماااااا زوددددد زوددددد  خوب ديگههههه ميرمممممم برمممم يعني برممم اوكيييي. رفتمااااا اما زودددد ميااااممممم دوستتتت جونييييي مراقب خودتون باشيننننن دوستتتتووون داريمممم و هميشهههههه دعا گوتونييييييمممممممم فعلااااا باي باي


درود بر تو دوست گلم. تایید شده بود عزیز دلم. مرسی از اینهمه شور و نشاط و تازگی. ممنون از محبتی که نثارم می کنی. لینجا هوا عالی خوب ملس و کاملا بهاریه ما منتظر یه بهار قشنگیم که توی راهه. ممنون از توصیه های مامان باتجربه تون حتما از پیشنهادهاشون بهره می گیرم. من و علی روی ماهت رو می بوسیم. به مادر و همسر محترم سلام من برسون حتما بوس بوس

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
15 اسفند 90 16:14
سلام n,sj 'gl.
دوربین ما اصلا حرفه ای نیست.یه دوربین دیجیتال خونگی معمولیه.CANON SX 200 IS
این مدل رو بهت پیشنهاد نمیدم.البته ناشکری هم نمیکنم.کار راه اندازه.
عکسا هم بدون هیچ دخالتی کار خودشه.
منم نه هیچ دوره ای ندیدم.وتا قبل از این دوربین اصلا دوربین نداشتم.(به جز گوشی موبایلم )


ممنون ازراهنماییت . من الان یه دوربین فیلمبرداری دارم sony که البته عکاسی هم هست و مثلا 12MG(عکسارو با اون گرفتم) ولی قصد دارم که واسه عید یه دوربین نسبتا حرفه ای بخرم. میون Canon و Nicon موندم. ولی من هنوزم عاشق دوربینهای آنالوگ قدیمیم.پس عکاسی توی ذاتته آخه حرفه ای عکس می گیری پسر به مامانش میره دیگه!!!

مامی امیرحسین
15 اسفند 90 19:07
الهی خاله قربونت بشه عسل منبه به خوردی؟خوشمزه بود؟درگوشم بگو که مامان حسودی نکنه!آها پس خوشمزه بود ولی شیر مامان خوشمزه تر بود...ایول باوفا!امیرحسین سلام میرسونه و میگه خوش بحالت داداشی!!1یکم از فرنیت میدی من بخولم؟

علی: خاله از این مامانی میتلسم آخه فالگوش وایمیسه همشولی خداییش خیلی چیز خوبی بود.امیل حسین اگه قول بدیهمشو نخولی یکم بهت میدم

من: ای خائن ها همتون دست به یکی کردین. لازم شد این حسادت رو ازریشه بخشکونم! حالا ببین کی واست فرنی درست میکنه!!! التماس هم کنی فایده نداره علی آقا! برو همون خالت واست فرنی درست کنه اصلا با هردوی شما قهرم



مامی امیرحسین
15 اسفند 90 19:08
چقدر این عکس نگاریتو دوست دارم.اصلا اولین بار با اولین پستت که همین مدلی نوشته بودی جذب وبلاگت شدم.و همه پستاتو خوندم.خوش بحالت یکی هست ازهردوتون عکس بگیره!


شما لطف داری عزیزم. به پای اون نگاره نویسی تو که نمیرسه وقتی نگاره هاتو می خونم تا چندروز هی یادم میاد مث دیونه ها هی با خودم میخندم ...بلا به دور!!!!
H.M
15 اسفند 90 20:17
خصوصيو ببين سلام أينا رو دستورشووووو مامان گفت برات بنويسمممم اميدوارم بتونم مفيد باشممممم . در پناه خدا فعلا


عزیییییییییییزم عزیزمی . ممنون از اینهمه لطفی که بمن داری چطور جبران کنم؟نمی دونم خودت بگو! دستای مامان هنرمندت رو می بوسم بهشون سلام برسون وازشون حتما تشکر کن از طرف من بخاطر توضیحات مفید و کاملشون.می بوسمت
مامان صدف
16 اسفند 90 9:21
علی جان تبریک میگم. انشاءالله یه روزی بشه مامانت بیاد ماجرای اولین کباب خوردنتو با آب و تاب برامون بنویسه


ممنون خاله جون. با این سرعتی من میتازم شک نکنید همینروزها دعاتون محقق میشه

H.M
16 اسفند 90 22:30
عزيزمممم سلام ببخشينا ديدم قصد خريد دوربيننن داري من از فيلمبردارهاي زيادي پرسيدم شما حداكثر قيمتان را بگو تا ويژه ها را معرفي كنم لطفا إيميل كن اگه ممكنه آلبته ببخششش كه فضولييي كردمممممم شرمندتم  ( راستي دوست جوني مادرمممم گفت كه بهت بگم شما هم مثل دخترشي و كاري نكرده و وظيفم بودددد روي ماه پسرتم ببوسسس( عين حرف مامان گفتمم) درضمنننن دوست جوني ي بارم حرف جبرانووو بزني قهر ميشمااادهههههههه دوستممممم هستي ديگه و مثل خواهر نداشتم عزيزي دوستتتونننن دارمممممممم

ممنون عزیز دلم. فدای شما دوست خوبم و مامان گلت بشم که اینقدر محبتتون به من بی دریغه. بیشتر می خواستم نظر کسی که خودش با دوربین کار کرده رو بدونم .بازم ممنون
H.M
16 اسفند 90 23:07
نيكن
Nikon Coolpix s8000
قيمت : ٣٨٨٠٠٠-٣٩٥٠٠٠
D5100
قيمت: ١٤٨٠٠٠٠-١٤٩٥٠٠٠
Nikon Coolpix s3100
قيمت:٢١٥٠٠٠-٢٢٠٠٠٠
D3100
قيمت: ١١٧٠٠٠٠-١١٨٥٠٠٠

حالا كانن
Canon ixy 32 s
قيمت: ٤٣٠٠٠٠-٤٣٧٠٠٠
Powershot sx40 hs
قيمت: ٨٩٠٠٠٠-٨٩٩٠٠٠
Powershot sx150is
قيمت:٣٨٥٠٠٠-٣٩٢٠٠٠
Powershot sx230hs
قيمت:٥٤٠٠٠٠-٥٤٨٠٠٠
Ixus 230hs (powershot elph 310 hs
قيمت : ٤٨٥٠٠٠-٤٩٢٠٠٠


اينارو داشته باش مدلا رو بعد دوست جونم توي نظر قبليمممم گفتم برام إيميل كن كه چ قيمتي چ ماركي چ جوري باشههههههه كلا بهم بگو برم از فيلمبردارهايي ميشناسممم بپرسم بهت بگم بازممممم عذرررر ميخامممم بابتتتت فضوليممممم ببخشينننن


ممنون عزیزدلم خیلی زحمت کشیدی که اینهمه وقت گذاشتی.بوس بوس
رادین
17 اسفند 90 2:53
سلام 2 تا تبریک
1) 6 ماهگیت مبارک
2) غذا خوردنت مبارک عزیزم
راستی ما اینجا دکتر بهمون گفته مبیتونیم از 4 ماهگی غذا به رادین بدیم حالا یه کوچولو تو شک افتادم


ممنون خاله جون. آره عزیزم نظر خیلی از دکترا تا پایان 4 ماهگی. حتی دکتر علی هم نظرش از 5 ماهگی بود. ولی پزشک تغذیه ش نظرش 6 ماهگی بود. نظرات مختلفه شما خودتو نگران نکن من زیادی وسواسم. بوس
مامان ارمیا
17 اسفند 90 11:42
چه ناز شده ماشالله. یشایش عیدتون هم مبارک. غذای تازه هم نوش جونت.


ممنون عزیزم. عید شما هم مبارک پیشاپیش
مامان رومینا
18 اسفند 90 12:04
غذاخور شدنت مبارک گل پسر.رومینا هم تا چند روز دیگه غذا خور میشه.البته تا الان کمی بعضی خوراکیا رو مزه کرده از بس مظلومانه نگاه به خوردنمون میکنه


ممنون خاله خوب کاری کردین خاله بازم به شما که دلتون رحم اومد.
به سلامتی مبارک باشه پیشاپیش. ان شالله نوبت تو هم میرسه رومینا خوشگلم
مامانی وروجک
18 اسفند 90 21:46
فالب جدید مبارک!


ممنون عزیزم
HM
19 اسفند 90 1:25
سلام مباركه سال نو با قالب نو به بهي ميخوري دس دسي ميكني با خنده هات دل مارو آب ميكني ارزوي سلامتي و شادي برات ميكنم من إز راه دور ي ماچ آبدار علي جونيو ميبوسممم من


ممنون عزیزم
مامی امیرحسین
19 اسفند 90 22:42
سلام عزیزم چه قالب قشنگی...مبارکه.انگار ازوقتی میری سرکار وقتت آزادترشده!منکه خیلی خستم.حوصله غذا پختنم ندارم!خونه زندگیم که داره کپک میزنه!


ممنون گلم کار خواهر جونمه. اتفاقا اینروزا سرم خیلی شلوقه. خداروز شکر خونه تکونی نداشتم آخه من که زیاد خونه خودم نبودم فقط یه گردگیری مختصر. کمک خواستی در خدمتم با حضور علی !
زهره مامان هلیا
19 اسفند 90 23:49
نوش جات خاله امیدوارم مثل هلیا بد غذا نشی


ممنون خاله دعا کنید که نشم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
20 اسفند 90 12:55
سلام.قالب نو مبارک.چه خونه تکونی قشنگی.


ممنون عزیزم. انتخاب خاله سلیمه ست
مامان رها
21 اسفند 90 10:06
سلام خانومی تبریک بابت شروع غذا خوردن گل پسرت امیدوارم خوش اشتها باشه و مثل رهای من اذیتت نکنه چون رهخا اشتهایی به غذا خوردن نداره


مممنون عزیزم. تا الان که خدارو شکر خوبه. فکر کنم پسر بچه ها کمتر ناز بیان بسکه شکموئن !
مامان سانای
21 اسفند 90 15:21
قالب نو مبارک


ممنون عزیزم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
22 اسفند 90 15:25
سلام.دست خاله سلیمه درد نکنه.اگه این خاله ها نبودن که ما مامانا تنبلی میکاشتیم بی حالی درو میکردیم.



ای گفتـــــــــــــــــی
مامان یسنا
22 اسفند 90 22:35
سلام چقدر وبلاگت جمعوجوره وزیبا.....دلم واستون تنگ شده بود در گیر خونه تکونی بودم.....علی جون روببوسید


ممنون عزیزم. دل ماهم تنگت شده بود. خسته نباشی
مامان یسنا
22 اسفند 90 22:36
اولین فرنی خوشمزت رو خوردیییی....لذت بردی منم خیلی وقته میخورم...من فرنی رو بیشتر دوست دارم همچنین پوره هویج رو....تو چطور ....پیش منم بیااااا.منتظرتم...


آله یسنائی خیلی خوشمزه بود تازه همینلوزا سوپ خول هم میشم. میام دله خونتون درو بازکن زود
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
23 اسفند 90 14:09
سلام.اٍ اٍ اٍ پس کو پست عیدانه؟؟!!


سلام عزیزم نترس دچار توهم نشدی اشتباهی ثبت موقت شده بود هههههههههههههههههه
Hm
23 اسفند 90 22:18
سلامتیه اونایی که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم
همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت
تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن

چهـارشنبه سوريتون مبارك

سوختن غصه هات تو آتیش آرزومه !
۴شنبه سوری بر تو  آتیش پاره مبارک !



بر تو هم مبارک گلم
زردی من از تو، سرخی تو از من