علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

برف نو، برف نو، سلام، سلام!

1390/12/6 7:45
1,167 بازدید
اشتراک گذاری

     

برف نو، برف نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام.
پاکی آوردی – ای امید سپید!

تو فرود آی، برف تازه، سلام (شاملو)

گل پسر مامان ،امشب اولین برف اولین زمستون با هم بودنمون به زمین نشست.امشب بالاخره بعد  از 3 سال انتظار ،شیراز سفید پوش شد.همین چند شب پیش بود داشتم آرزوهامو می نوشتم و  آرزوی اون لحظه م بارش سنگین و سکوت عمیق و طولانی برف بود... چقدر خدا نزدیکه به دلامون  می بینی پسرم؟!.الان که دارم مینویسم بارش برف ادامه داره .البته شدتش کمتر شده ولی هنوز ادامه داره و این خودش خیلی خوبه اگرچه اونقدرا سنگین نیست !وقتی از پنجره سمت راست میزم به بیرون نگاه میکنم اولین منظره درخت پر از برفیه که درست در امتداد دید منه. برفی که رو درخت نشسته ، زیبای خاصی به خودش گرفته و همینطور نردبونی که حس می کنی پله پله مارو تا خدا می بره. من چند تا عکس ناب از این فضا شکار کردم و برات میذارمش هرچند بی کیفیته ولی لطفش یه دنیا ارزش داره.

 

چقدر دلم واسه ساختن یه آدم برفی تنگ شده  واسه روزای دانشجویی واسه زمستونای کاشان. با این حال دوست دارم  تو این هوای سرد از خودم با یه لیوان چای و یا نسکافه داغ پذیرای کنم .دایی احمد باقلوا خریده بود دیشب . چه می چسبه با یه چای داغ موافقی ؟

امروز ٦ ماه شدی گل نازم،و چه برف شادی از آسمون میاد پایین اینم هدیه خدا به من و تو بگیرش پسرم

  

من اگر چه می دانم برف ها رفتنی اند،نشسته ام و سعی می کنم هرچه عاشقانه تر،هرچه شاعرانه تر به برف بنگرم ؛شاید که شد شعری بگویم، شعری برای برف...(شاعرش رو نمی شناسم)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان ارمیا
7 اسفند 90 9:05
سلام عسلم. چه عکسهای نازی. اولین برف زندگیت مبارک. ایشالله رحمت و برکت به زندگیت بباره.


ممنون خاله خوبم
مامانی وروجک
7 اسفند 90 12:42
مبارکه مبارکه مبارک تولد 6ماهگیه علی کوچولو مبارک


ممنون خاله جونم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
7 اسفند 90 13:59
واااای عزیزم چه عکسای نابی.
دیشب تمام فامیل یاد ما کردند.هر میلیمتر که به برفا اضاف میشد یکی زنگ میزد و اطلاع رسانی میکرد.منم تلویزیون رو روشن کرده بودم شبکه استان فارس رو نگاه میکردم تا حداقل این مدلی ببینمش.دیدم ولی اون حسی رو که میخواستم نداشت.البته خوشحالی مردم یه لطف دیگه داشتو
حالا این عکسا یه دنیا خاطره رو برام زنده کرد.چقدر دیشب این صحنه ها رو با خودم مجسم میکردم.این عکسا دقیقا همون حس رو منتقل میکنن.
بازم ممنون که ما رو شریک کردی.
علی 6 ماهه عزیز رو فراوان ببوسید.
چقدر خوبه


من مرده این تیزبینی و نازک اندیشی تو هستم دوستم. حظ می کنم ازذهن باز و تفکر واگرایی که داری. بعضی وقتا فکر می کنم با اینهمه استعدادو احساسی که داری حیف شدی. ولی فکرشو که می کنم می گم چه رسالتی بهتر از این که بدونی داری کسانی رو تربیت می کنی که آینده بچه هامون نسل بعد از خودمون یه جورایی با اونها پیوند می خوره. امیدوارم ماهان جون ازوجودت بهره کامل رو بگیره... جاتون خالی واقعا برف قشنگی بود البته طرفای ما زیاد ننشست ولی صدرا و گلستان حسابی سفیدپوش شده بود اتفاقا در تمام مدت شما و مخصوصا ماهان توی ذهنم بودین. قابل شمارو نداشت برگ سبزی بود تحفه درویش... دوستون دارم

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
7 اسفند 90 14:13
اون درخت نارنج و اون نردبان و اون دانه های برفی که زیر تیر چراغ برق پیداست و اون ...
ما را کشتی به تمام معنا.


یعنی من مرده اون تیزبینی و نازک اندیشی خیالتم ملیحه جان واقعا اسمت برازنده ته
مامان آرینا موفرفری
7 اسفند 90 16:04
سلام.جای ما هم برف بازی کنید.عزیزم شش ماهگیت مبارک.


سلام خاله ولی طرفای ما زیاد ننشست. ممنون خاله مهربونم
مامی امیرحسین
8 اسفند 90 13:40
به به خوش بحالتون...سالهاست در حسرت یه بارش سنگینم و برف بازی کودکانه...عکسای خیلی خوشگلی گرفتی.عین بک گراند دسکتاپ کلاسیک میمونه.


جات خالی بوددووووووووست.نه بابا دیگه داری هندونه میذاریا من بی جنبه هستما
مامی امیرحسین
8 اسفند 90 13:40
راستی منتظر اولین عکسای علی غذاخور هستیما


حتما خاله میذارم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
8 اسفند 90 13:46
عزیزم علی جون هر روز داره بیشتر شبیه خودت میشه.ای جونم.ببوسید جیگملی رو.

جدی می گی؟ آخه همه میگن بیشتر شبیه باباشه
فرناز مامان رادین
8 اسفند 90 17:02
چه حس قشنگی توی این پست بود.امروز برای اولین بار فهمیدم که شما شیراز زندگی می کنید منم اهل همون نزدیکیهام؛ جهرم شهر کودکی ها و نوجوانی های منه و من یه عالمه خاطره ی قشنگ از زمستونای برفی شیراز دارم...


چه جالب خیلی خوشبختم ازینکه افتخار همشهری بون با زوج فرهیخته ای چون شمارو دارم. جاتون واقعا خالی بود. دل من برای همه هم وطنام هرجای کره خاکی که با باشن می تپه چه رسد به اینکه همشهریم هم باشه

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
8 اسفند 90 17:19
آخه من که باباش رو ندیدم.به همین خاطر نمیتونم در مورد ایشون نظر بدم.ولی چشمهای خودتون توی صورتشه.اولین بار که شناختمتون اینقدر نگاه عکساش کردم و همش میگفتم ای جان این همون مامانیه کوچیک شده س.


راستش نظر خودم هم همینه مخصوصا نگاهش و حالت مژه هاش. ولی چون هیچکس تایید نمی کرد می گفتم شاید توهم مادرانه ست. حالا که شما گفتی ایمان آوردم. خیلی خوشحالم از شنیدن این موضوع آخه حس خوبیه می دونی که چی می گم؟ راستی به نظر من هم ماهان ته چهره خودتون رو داره مخصوصا نگاهش
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
8 اسفند 90 21:35
ممنونم.خوبه که ما همدیگه رو این همه تحویل میگیریما.


پس چی فکرکردی اگه خودمون خودمون رو تحویل نگیریم کی بگیره ها؟؟!!!

مامان یسنا
8 اسفند 90 21:45






:

fatemehh
9 اسفند 90 22:30
سلام شش ماهگی شازده مبارک
انشالله که در پناه حق و زیر سایتون 600 ساله شی


ممنون عزیزم
مامانی درسا
10 اسفند 90 7:47
شش ماهگیت مبارک . گلم . عزیزم از همیشه نانازتر شدی .


ممنون خاله جون
مامی امیرحسین
10 اسفند 90 15:49
پوران جون کجایی؟حتما سرت شلوغ شده.سر کار میری؟بیا برام از حال و هوای برگشتن به سر کار بگو که منم فقط تا عید وقت دارم مامان فول تایم باشم.


عزیزم هنوز نرفتم از این هفته میرم این هفته رو بخاطر واکسن علی مرخصی گرفتم. درگیر واکسن علی بودم . نتم هم تا امروز قطع بود.قدر این لحظه ها رو بدون بازم خدارو شکر که به قول خودت کارفرمات دلته

سحرمامان آمیتیس
11 اسفند 90 3:04
سلام عزیزم پسملی حسابی نازو بزرگ شده ببوسش چه جالب واقعانمیدونستم 3ساله شیرازبرف نیومده شایدعیدبیایم شیرازتاحالانرفتم برعکس شما من رودهن هستم همیشه ی خداسردو برف وبارونه خوشحال میشم به وبلاگ ماهم سربزنید


ممنون عزیزم. قدمتون سر چشم ان شالله تشریف بیارید و بهتون خوش بگذره. آره عزیزم تغییر جو،اقلیم سرد مارو به هوای کویری تبدیل کرده. مرسی که از حضور گرمتون حتما میام عزیزم
مامانی فری
11 اسفند 90 12:24
وایییییییییییییییی خدا چه پسر خوردنی شده ماشالله مامانش حتما براش اسپند دود کن درضمن اپ کردم


ممنون مامان هنرمند و مهربون. چشم حتما میام به دیدنتون
مامانی وروجک
12 اسفند 90 14:07
اجازه خانم معلم دیگه سرتون شلوغ شده میرین سر کار دیر به دیر میاین وب!اخه نمیگین ما دلمون برای شما وعلی جون ونوشته های ناب تون تنگ میشه خوش به حال شاگرداتون که دبیر ریاضی با این همه فهم وکمالات دارن ای کاش وقتی تا دو سال پیش میرفتیم مدرسه شما معلممون بودیداما عیبی نداره از طریق همین دنیا مجازی درس بهترین مادر بودن رو ازتون یاد میگیرم قول میدم بهترین نمره رو بیارم


سلام عزیز دلم شرمنده نکن منو . من باید از شمادرس زندگی بگیرم. خوش بحال من و علی که دوستای گلی مث شما داریم. اینروزا گرفتار واکسن علی و کارای انتقالیم هستم. بهت سر می زنم گلم
زهره مامان هلیا
12 اسفند 90 14:38
ماشالله علی کوچولو چه ناز شدی بخورمت


ممنون خاله مهربونم