علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

لـــــــــــالا...

سلام رویای قشنگم چند وقته می‌خوام بگم این مدل خوابیدنت به خودم رفته! که شب اگه صاف و مرتب بذارمت سر جا و پتو رو صاف و بی‌هیچ تائی بکشم تا زیر گلوت، ... خب اون‌وقته که شیطنت از پشت پنجره پرده کشیده، سر می‌کشه توی اتاق و اول پتو رو کنار می‌زنه؛ بعد شروع می‌کنه دست و پای تو رو به هوا پرت کردن، لبای قشنگت رو خندوندن و آوازای نصف شبیتو سر دادن. بعد هم چشمای خوشگلتو با پشت دست یکی یکی مالوندن و مالوندن و هر از گاهی هم مث دزدای دریایی  یه چشمتو بسته و یه چشمتو بازکردن، هی غلت این‌ور و غلت اون‌ور و چرخش‌های با زوایای مختلف ... تااااا ... تا بالاخره پسر کوچولوی من در نـــامیـــزون‌ترین شکل و مو...
25 مهر 1391

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

شیرینتر از عسلم من هنوز به آن روزها فکر می کنم، به آن همدلی ها  به پنجره های بی پرده ای که آن روزها گشوده شدند و آغوش های زنانه ای که راهم دادند در خلوت مادرانگی شان. به آن نامه های رنگین که می رسید با اینکه صاحبانش را هرگز ندیدم. دلم می خواهد بدانی از آن روزها… یک عالمه دوست نتیجه حرفهای من با توست. این درست که نمی شناسمشان اما شاید همین بهترین قسمت قضیه باشد. وقتی می بینم که حرفهایم با تو در گوش جانشان طنین می افکند لذت می برم خوشحالم برای خودم که این همه آدم خوب را از جای جای این کره ی خاکی پیدا کرده ام و ممنونشان هستم که با همه ی دلمشغولیهایشان گاه به گاه به خانه کوچکم سری می زنند و پاسخم می گویند..  بعضی شان ...
22 مهر 1391

باغ انار

پروردگارا ...شانه به شانه پسرت  از جنگ ویروسهای لعنتی برگشته باشی ،خستگی یک هفته پرکار در تنت مانده باشد ، بی حوصله باشی، جمعه باشد،پسرکت چندروزی سرما خورده باشد. هنوز از راه نرسیده تن لطیفش پذیرای مهمان ناخوانده ی پائیزی شده باشد . دندانهای مانده در راهش جوانه زده باشند ،بهانه گیری اش شروع شده باشد ، ازچهاردیواری خسته شدی باشی و ... و ...و... دلت خواسته باشد کسی باشد که با او راهی باغ و بوستانی شده باشی... تو باشی و شهری باشد و شیرازی و قصرودشتی و کوچه باغی ... تو باشی و پسرکت باشد و همراهان همیشگی و دیگر هیچ ...و  دلتنگیهایت را " به سر مستی غزل خوانی به شور و شیدایی" باشادی حضورهمگیشان .... ... خودِ چند سا...
15 مهر 1391

مهراوه ی من پائیز...

 سلام رنگ قشنگ زندگیم   آمده ام کنار پنجره تا به استقبال فصلی مهیا شوم که روزهای بسیاری بهانه اش را گرفته ام. پرده ها را کنار زده ام تا چشمهایم مراقب برگها باشد. تا رنگهایشان برق چشمهایم رابدذدد این شاهکار خدا بر بوم زمین.... قرمز و زرد و نارنجی و بنفش.... امروز هوا خنک تر است و چند برگ نیمه خشک افتاده توی باغچه کوچک خانه پدری  .روی میزم دفتری گشوده ام به انتظارش . (عکس ٢٤/شهریور/٩١-قلات- ویلا-عشقبازی گل و آفتاب در قاب پنجره)    و سلام بر تو فصل زیبای عشق  کجا پنهان شده بودی دختر زیبای آفتاب!!!  هیچ می دانی کنار یک کمد دیواری ، چتری منتظر است تا در ب...
6 مهر 1391

sms شبانگاهی

از جنس کدام نور بودی ستاره ی من؟ که جسارت با تو بودن در من جنبید؟  من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم … و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی و این شد … عاشقانه ی آرامِ “من و تو ”  تاریخ عکس: جمعه  ٢٤/شهریور/٩١ - در مسیر قلات(بقیه عکسها رو بعدا میذارم ...عکسهای نابی گرفته ام که مپرس) ...
4 مهر 1391

اولین زادروزت خجسته باد

  امروز جهان مال من است                               امروز یعنی نفس یعنی باران عشق یعنی حضور یعنی رنگ ، شادی ، اشک   یعنی عریان، پاک ،بی انتها یعنی نوازش فرشته ها ،شکر لحظه لحظه خدا    چه لذتی بالاتر از آن که تو زاده ی امروزی، عشق بی قید و شرط من   پر پروازم   چه شبها که بالشم از نبودن تو خیس میشد، چه زمانها که سکوت بالاترین مهمانی د...
7 شهريور 1391