پسر 5 ماهه ی من
سلام من به غنچه ای که صبحدم ، به خنده باز می شود . . . . پسرکاکل زری من به همین سختی و همین خوشمزه گی به امید خدا 5 ماهه شد. یک ماهه دیگه هم گذشت تا باز هم شكرگزار خدايی باشم برای عمری كه به هردومون داد تا این لحظه های قشنگ و بیادموندنی رو اینجا ثبت کنم.خدایا شکرت ... اومدم که بگم خستگی عظیم این راه رو با شوق شمارش روزهای طلایی عمر تو از تن بدر می کنم. اومدم بگم پسرک 5 ماهه من، "مادری دارد بهتر از برگ درخت و خدایی که در این نزدیکیست" و هر دو عاشقانه دوستش دارن... ...